۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

کالوین کلین در هوم دیپو


نو نو ... ایت ایز وری لایتی! وی سد وی نید ...
لحجه توجهمو جلب کرد. پشتش بودم. بیشتر دقت کردم : کمر لخت با شورت کالوین کلین قرمز که از شلوار برمودا زده بیرون تا مارکش مشخص بشه. شک نکردم ایرونیه و تازه اومده. حدث زدم حتما برای خربد رنگ تو رنگ فروشی ، هفت قلم هم آرایش کرده. دیدمش. درست بود. بقلیش به نظر مادرش بود که دست کمی از خودش نداشت.

تو همین فکرا بودم که یهو :
ساری ... شما ایرانی هستین ؟
بله !
ما میگیم این رنگو میخواییم ولی اینو میده! چکار کنیم ؟
واسه کجا میخایین؟
درسر!
یکم فکر میکنم که درسر دیگه چه کوفتیه! یکمم به خودم فکر میکنم که با لباس حمالی و شلوار گرم کن دوییدم اومدم که یه قوطی دیگه رنگ بخرم! حالا چی شده بین اینهمه آدم مارو ایرونی گیر آورده!
خانوم! وقتی میگه این رنگی میشه ینی میشه. این سمپل هنوز خشک نشده واسه همین براقه.
شما رنگ میکنین؟
بله!
اگه ما این رنگو بگیریم شما زحمتشو میکشین؟
خانم! من خونه خودمو رنگ میزنم! نقاش نیستم!
زل میزنه تو صورتم. فکر میکنم چند روزه ریش نزدم!
حالا ما چیکار کنیم آقا ؟ لبخند میزنن!
اینجا نقاش هم دارند. کافیه بپرسین
( با نا رضایتی) خیلی ممنون!
من : م م م م!
دوباره میدن مخ فروشنده بدبختو که بخاطر اینا 5 6 تا قوطی رنگو باز کرده که نمونه بده کار میگیرن
فکر رنگمو میکنم که داره خشک میشه و اینا وقتمو تلف میکنن
خانوم!
بلهههههههه ؟ ( لبخند )
( دلم میسوزه - حدس میزنم منظورش میز آشپزخونه باشه ) فکر نمیکنم رنگش 10 دقیقه هم وقت ببره هااا
مزاحمتون نمیشیم! ( ینی میشیم )
آرایش فوقالعاده غلیظش منو یاد همکارم انداخت که هر وقت میومد کنارم ازم چیزی بپرسه نفسم تنگ میشد از بوی انواع آرایش. پشیمون میشم!
من : به هر حال!
اون : ممنون بازم
من : م مم م م م م