۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

خواب دیدم




امروز یکی از پرفشار ترین روزهای زندگیم بود!

برگشتم خونه و خوابیدم :

سرایدار آپارتمانمو نشون میده. دهنم باز مونده! چرا تیپ خونه مثل خونه های ایرونیه ؟ اصلا این که مال من نیست! از پله ها میاییم پایین بریم پارکینگو ببینیم. فکر میکنم پله ؟ پارکینگ به اندازه یه میدون مسابقات ماشین سواریه!ماشینا با سرعت زیاد دارن ویراژ میدن و پارک میکنن. با احتیاط پارکینگمو نشونم میده. نزدیک جاییه که ماشینا بیشترین سرعت رو دارن. دورو ورم هیچ پارکینگ دیگه ای نیست! من هنوز گیجم.
میاییم بیرون. یه آپارتمان 3-4 طبقس! فکر میکنم پس اون پارکینگ بسیار بزرگ چه ربطی به اینجا داره؟ حیاتش بسیار کوچیک در حد 10 متره که وسطش یه حوضه که توش یه فرشته بچه با 2 تا بال داره میشاشه. یه مرد موقر و جا افتاده با یه پیژامه خیلی گشاد سوار یه دوچرخه بچه گونه شده و داره دور حوض میچرخه. همون حالت هم داره با یه مردی که مبایل دستشه و به شدت تیپ بازاری داره بحث اقتصادی میکنه.اهمیتی به وجود من نمیدن. یه خانم جوونو زیبا از در میاد تو ، یه نگاهی بهم میندازه و میره دست مرد بازاریو عاشقانه میگیره و خودشو علاقمند به بحث اقتصادی با مرد پیژامه پوش نشون میده. میام بیرون که خیابون یانگو ببینم. خیلی عجیبه! این خونه تو یه کوچه تنگه! میام سر خیابون ، به نظر یه جاییه تو شرق تهران. کلیدای تو دستمو نیگا میکنم . میام که به سرایدار بگم اشتباه شده خونه من تو تورنتوه .
مرد پیژامه پوش دوچرخشو نگه میداره و بهم میخنده . مرد بازاری هم. زن جوون هم. سرایدار هم .


میخام حرف بزنم . نمیتونم .


بیدار میشم

۷ نظر:

  1. خوابت مدل کافکایی بود. فضاش رو می گم.
    من بدون اجازه شما رو لینک کردم. حالا دارم می گم چون مثل اینکه اینجاها رسمه هی بهم می گن با اجازه شمار و لینک کردم و از این حرف ها! من اصولا به اجازه مجازه کاری ندارم و آدمی هستم که کار خودم رو می کنم. ولی چون تازه واردم و شما هم که یک گرگ پیر، البته از نظر قدمت هستید و هیبت گرگ هم که خود به خود آدم رو می گیره گفتم اطلاع بدم.

    پاسخحذف
  2. بختك بوده مادر،نترس! اِاا راستي مگه گرگها هم خواب مي بينند؟

    چقدر آدم متاسف ميشه وقتي مي بينه براي عده اي برگشتن به وطن دست كمي از كابوس نداره! آي ايران! با فرزندان خود چه كردي؟

    پاسخحذف
  3. خوب يادمه يه شب پر از ايران و نوستالژي و دوستداشتني هام نفهميدم كه يهو چطور چشمام رو هم اومد ... رفتم تو محله مادربزرگ ... وقتي من 6-7 سال بودم ... آدما عوض شده بودن ... مثل من كه ديگه يه دختر بچه نبودم ... كليد مينداختم توي در باز نميشد ... و با خودم ميگفتم چرا در باز نميشه ؟اينجا چقدر شبيه ايرانه ... چقدر شبيه محله تهران نو و اينجا كه خونه من نيست ... من يه قاره با اون كشور فاصله دارم ... اون خونه اصلا نيست حالا .... اين آجر بهمنيا ... اين آجر بهمنيا ! .........

    پاسخحذف
  4. توی خوابهایم اینکه میخوام حرف بزنم و نمیتونم یکی از بدترین کابوسهاست....اگه فهمیدی تعبیرش چیه آپش کن

    پاسخحذف
  5. تنها لطف این خوابای بد اینه که وقتی پا میشی و میبنی خواب بوده یه نفس راحت میکشی و فقط خدا میدونه چقدر از اینکه خواب بوده خوشحال میشی !

    پاسخحذف
  6. شما قصد ندارین از خواب پا شین؟!

    پاسخحذف
  7. اولندندش ممنون از نظرها ولی این چند روزه من اینترنت نداشتم که جواب بدم . حالا هفته دیگه وصل میشه با سرعت در حد اوف

    شب گلم من کافکا مافکا حالیم نمیباشد ولی اگه بدونی چه فشاری بود هاااا

    آهو تو هم بیا یه چند سالی اینجا زندگی کن که یه چیزایی رو که بهش عادت کردی رو فراموش کنی

    فانوسی .. اوکی

    خانم میم خواننده ای که اولین بار پیام گذاشت ... حافظه من واسه نوستالژی احتیاجی به خواب نداره. شدیدن همه چی یادمه. ممنون از نظر

    ماندانا خانم ایضا خواننده جدید.. درسته ولی بهتر ترش وقتیه که میبینی کابوست غلط از آب درمیادش .. آی حالی میده ...

    شب گلک جان جالبه هااا... از وقتی شما نظر دادی خواننده جدید هم میان ... باید بگم خوشحالم میکنه
    ممنون

    پاسخحذف

میخوای نظر هم بدی ؟؟!!!؟؟؟؟!!!